او گرچه زن بود و سن و سالى هم از او گذشته بود، اما فریادهایش در میدان، انسانها را به یاد رادمردان قهرمان و دلاور مىانداخت. شوهرش "جناده" که از پیران شجاع بود، در روز عاشورا در مصاف حق در برابر باطل به جنگ ادامه داد تا به شهادت رسید، پسرش "عمرو" که از عمرش بیش از بیست و یک بهار نگذشته بود، به محضر امام حسین(علیهالسلام) آمد و اجازه جنگ خواست، امام به او اجازه نداد و فرمود: "پدرش چند لحظه قبل کشته شد، و این هم جوان است و شاید مادرش رضایت ندهد."
عمرو بن جناده به امام عرض کرد: "مادرم به من اجازه داده است." در این هنگام امام به او اجازه داد، و با شهامتى چشمگیر با دشمن جنگید تا به شهادت رسسید. دشمن سر او را از بدن جدا نمود و به طرف خیمههاى امام حسین(علیهالسلام) انداخت، مادرش سر فرزندش را گرفت و خونها را از آن پاک کرد و گفت: احسنت یا بنى یا سرور قلبى، و یا قرة عینى؛ آفرین اى پسرم! و اى شادى قلبم و اى نور چشمم. «آرى آفرین برگزینش تو، شجاعت و ایثار تو، و شهادت طلبى تو در راه خدا در راستاى دفاع از حریم امامت.»
سپس به یکى از دشمنان که در همان نزدیکى بود حمله کرد و آنچنان آن سر را بر او کوفت، که او همان دم کشته شد، آنگاه به طرف خیمه آمد و ستون خیمه را کشید و به دست گرفت و گفتهاند شمشیرى برداشت و به میدان شتافت، در حالى که چنین رجز مىخواند:
انى عجوز فى النساء ضعیفه |
خـــاویـــه بــالـیـه نـحیفه |
إضــربــکــم بـضـربــه عـنـیفه |
دون بنى فاطمه الشریفه |
من پیرزنى ناتوان و بال و پر شکسته هستم، در عین حال با ضربتى سخت و خشن، شما را در راه حمایت از حریم فرزندان زهرا(علیهاالسلام) سرکوب مىکنم.
گرچه پیرم من ولى شور جوان دارم هنوز |
آرزوى عشق بازى در جهان دارم هنوز |
امام حسین(علیهالسلام) آن مادر دو شهید داده را از میدان به سوى خیمهها برگردانید، و براى او دعا کرد.1
آرى این تابلو نیز نشان مىدهد که حتى در کربلا پیرزنان زندهدل و شورآفرین وجود داشتند، که عاشقانه به میدان ایثار رفتند، و با یورش قهرمانانه خود، حسرت تسلیم در برابر دشمن را بر دل سیاه و پرکینه دشمن نهادند.
پینوشت:
1- بحارالانوار، ج45، ص27 و 28/ مناقب آل ابى طالب، ج2، ص219.
طبقه بندی: محرم